Dữ liệu người dùng, đánh giá và đề xuất cho sách
Sách được viết bởi Bởi: Vũ Thu Hương
Really good book. I was reading it through camp, so it took me a lot longer than I usually take. The date finished is an estimate, because I forgot to write down when I finished.
Sách được viết bởi Bởi: Khái Hưng
I loved this book. It made me laugh out loud over and over again, annoying the people next to me on the plane. Dan Savage paints a funny, tender portrait of life with his boyfriend Terry and their son D.J. as they wrestle with the question of whether Dan and Terry should marry. In doing so, he explores the institution of marriage, gay and straight, in all of its messy complexity. Highly recommended.
Sách được viết bởi Bởi: Jojo Moyes
This is an excellent book about the Russian prision system before, during and after WWII. It is a little graphic, so young audiences should shy away for now. Anne paints a detailed picture of this grim reality that we should all be ashamed ever occurred.
Sách được viết bởi Bởi: Joanna Nadin
شب یک شب دو شاهکاری است که هیچ گاه درک نشد. به گمانام خیلی پیشتر از زمان خود بود. شاید همین حالا هم درکاش برای ما سخت باشد. شب یک شب دو اولین و یگانه اثر داستانی ایرانی است که قداست تن را در عشق ارزش میگزارد. سیستم روایت به شکل نامه و یادآوری خاطراتی که آنها را با فعل زمان حال روایت میکند بذیع و تازه است. افسوس که این کتاب را فقط میتوانید از بازار سیاه کتاب تهیه کنید. اما تهیه کنید و بخوانید. یک عاشقانهی خشمآگین سپینود ناجیان آشوب، عشق، تن، فاجعه، تقدیر دیرزمانی نیست که کتابخوانهای ایرانی به خواندن رمانهای لویی فردینان سلین روی آوردهاند و از عصیانهای او و زبان تند و صریحاش، در مرگ قسطی و سفر به انتهای شب، لذت میبرند. غافل از اینکه در چند قدمی خودمان، شاید در همین میدان انقلاب، قبرستان کتابهای قدیمی؛ کتابی فروخته میشود که نه تنها دستکمی از کارهای سلین ندارد، بلکه برای خوانندهی ایرانی که میل به بیواسطه خواندن دارد، دلچسبتر هم هست. یافتن و در دست گرفتن این کتاب خود داستان عجیبی دارد. میگویند حدود پانصد نسخه در انباری، که متعلق به ناشر این کتاب - سازمان چاپ و پخش پنجاه و یک - بوده و بعد از انقلاب تعطیل شده، ده پانزده سالی خاک خورده و خیلی اتفاقی توسط مستاجر یا خریدار بعدی انبار، روی اشیاء دیگر ابتیاع شده و هیچکدام ندانستهاند که چه گنجینهای را دست به دست میکنند و هنگامی که این کتاب را توی بازار کتاب دست دوم «ریختهاند»، بعضی موفق شدهاند این شاهکار را با قیمت هزار و پانصد تومان و نه دست دوم، بسیار تمیزهم بخرند! البته حالا قیمت آن چیزی حول و حوش ده تا دوازده هزار تومان است که برای خوانندهی جدی ادبیات ایران مبلغ چندان گزافی هم نیست. شما هنوز نمیدانید این زن که از توی قاب روی جلد کتاب بهتان خیره شده کیست؟ زیبا نیست، یعنی خیلی زیبا نیست. بیشتر گیراست تا زیبا. خسته است. چشمهایش خستهاند. لبخندش از سر شادی نیست. لبخندی زورچپان که دوخط عمیق از پرههای بینی تا گوشهی لب روی صورتاش کاشته. مثل یک زن کارمند، موهای ساده و حتا کمی نامرتب دارد. زیر چشمهایش حلقهی خاکستریای است که حتمن از نوری نیست که از سمت راستِ صورتاش تاباندهاند؛ بیشتر از بیخوابی و خستهگی برمیآید. انتهای حلقهی مویاش که تا گردن میرسد، نوشته است:«بهمن فرسی». زیر گردناش بالای سینه، بزرگتر نوشته است: «شب یک شب دو». گفتن اینها شاید زیاد ربطی به تحلیل یک داستان یا رمان نداشته باشد. اما این شاید واکنش طبیعی چند نفری بود که این کتاب را خوانده بودند. یعنی بعد از پایان کتاب، وقتی ورقها بسته شدند جلد کتاب را ساعتها خیره شدند و همه کمابیش این سئوال را کردند: «این بیبی است؟». رمان «شب یک شب دو» تنها درشکل ظاهری کتاب هویت نمییابد. شاید هویت اصلی این رمان نه چندان کوتاه(نزدیک به دویست و چهل و پنج صفحه) بیشتر در فرم روایت رمان باشد. روایتی که مبتنی بر سنتِ حالا فراوان شدهی خواندن نامه، یا نامهنگاری است. اما باز در نوع خود یگانه است. چرا که زمان داستان، زمانی است در آیندهای دورتر از زمان نگارش نامهها، که زاوش ایزدان، راوی و عاشق بیبی، نامههای چندین سال قبلتر بیبی را به خودش، بدون هیچ ترتیبی میخواند و همانجا میسوزاند. “شب یک شب دو» شاید طول زمانیای دارد برابر ده دقیقه یا کمی بیشتر(مگر خواندن و سوزاندن چند نامه چقدر زمان میبرد؟). فرم روایت از اینجا ساخته میشود که زاوش هنگام خواندن نامهها ضمیر «من» را که دال بر بیبی است، به تو برمیگرداند.(یعنی بیبی نوشته است:«زاوش عزیزم، امیدوارم حالت خوب باشد» و زاوش هنگام خواندن، آن چیزی که در رمان جلوی خواننده است، میخواند«زاوش عزیزت، امیدواری حالم خوب باشد») و اینگونه متن نامهها در گیومه میآیند. خط روایتِ موازیای که پا به پای خواندن نامهها میآید، اظهار نظرهای زاوش است، در همان زمان حال روایت، که با یک خط فاصله مشخص میشود. گویی دیالوگی است که خطاباش خود بیبی است. یعنی مخاطب دارد. و خط دیگر روایت، که در قلاب آورده شده، نقل گذشتهها است یا یادآوری خاطرات که آن هم به موازات دو خط دیگر روایت حرکت میکند. «شب یک شب دو» یک فرآیند ذهنی است. ترفند بهمن فرسی در جابهجایی و گسستهای زمانی دلخواهاش برای روایت این داستان، به گونهای اتفاقی است؛ زاوش ایزدان نامهای را برمیدارد(این گسست زمانی درست مانند بههم ریختهگی زمان در سینمای معاصری است که سردمدار آن ایناریتو است، بیست و یک گرم، عشق سگی، بابل و...). تاریخها هیچکدام ترتیب زمانی دقیق ندارد. تاریخ نامهها به میلادی است و دورترین آنها در فصل هشتام سوزانده میشود که تاریخ هفت/پنج/شصت و سه دارد و جملهی پایینترش حدود آغاز این آشنایی را معلوم میکند. -«یک تابستان، یک پاییز، یک ماه از زمستان، پانزده روز خلاء ویرانگر و هیجان سیاه که ساعتهایش به بلندی سال بود، همه گذشت.»(ص 50) با حساب سرانگشتی میشود حساب کرد که بی بی و زاوش ارتباطشان از نه-مین ماه سال هزار و نهصد و شصت و دو آغاز شده و تقریبن تا آخرین نامه که تاریخ ِ چهار/هفت/شصت و نه را بر پیشانی دارد، حدود هفت سال بوده. چرا این مقدار اهمیت دارد؟ نمیدانم. اما برای نویسنده مهم است. بهتر است بگوییم برای زاوش اهمیت دارد. شاید چون با سوزاندن همهی آن نامهها کیفیت ارتباط یا ماجرای آدمی مثل زاوش ایزدان از بین میرود. نویسنده انگار دارد مدرک جمع میکند. انگار گزارشی مینویسد و میترسد کوچکترین ادلهاش نابود شوند زودتر از آنکه ثبت شوند. راستی زاوشی که نویسنده است و بازینویس، آیا بعد از سوزاندن نامهها دارد شرح ماوقع را مینویسد؟ یا برای کسی تعریف میکند؟ چرا فکر کردن به بهانهی روایت این رمان این قدر بیاهمیت میشود؟ چون جاهایی نویسنده و راوی همپوش میشوند؟ این که کیفیتی است بسیار طبیعی. عشق، تن شاید در دستهبندیهای رایج ادبی، این رمان میان ادبیات اروتیک و ادبیات عاشقانه معلق باشد. اما فارغ از این دستهبندیهای مرسوم، نمیتوان کتمان کرد که نگاه فرسی به عشق با تن آمیخته است. -«ما برهنه شدیم و آغاز کردیم. میان من و تو وقتی برهنه نیستیم[،:] همه چیز ساکن است. وقتی برهنه آغاز میکنیم، بعدا میتوانیم پوشانندهترین پوشاکمان را بپوشیم و مطمئن باشیم که جریان برقرار است و همه چیز ادامه دارد. دیگران دو اشکال دارند. آنها پوشیده آغاز میکنند، سالها پوشیده ادامه میدهند، و همین که برهنه میشوند همه چیز تمام میشود. یا این که برهنه آغاز میکنند، اما آغازی میانشان روی نمیدهد. آن وقت هرکس لباس خود را میپوشد و هر کدام به راه خود میروند.»(ص46) این نگاه، در زمانهی خود بسیار سنت شکن است(سال 1353). نگاهی که شاید تکفیر میشده. جالب اینجاست که به هیچ عنوان لطمهای به تقدس عشق وارد نمیکند و چه بسا زیبایی آن را دو چندان میکند. بهمن فرسی به هیچ وجه قصد فریب مخاطباش را ندارد. او را با دروغهای مقدس دلخوش نمیکند. عشق واقعی را به او میآموزد. او را بر ترسهایش چیره میکند. «شب یک شب دو»، یک دنیای واقعی را پیش چشم میگذارد پس چهگونه میشود در این محدوده، فرای قوانینی که خود بنیاد کرده رفتار کند. حقیقت این جاست که عشق و وصل و هجران همه واژههایی هستند که ما به ازا بیرونیای در زندگی روزمرهی انسانها دارند. تفاوت در دوغ و دوشاب است. وصل را اگر بگویی همخواب شدن دیگر نیازی به حجاب نیست. و این مشخصهی بارز «شب یک شب دو» است؛ صراحت در عین زیبایی کلام. -«من و تو، بیاختیار، مانند موجی برخاسته که باید فروبریزد، روی حوله گسترده می شویم. وقت برای برهنه شدن نداریم. تو در زیر دامن برهنه هستی. من، بی اختیار، بیفرصت، بیآرام، بی سخن، مانند آبشاری گرم در تو میریزم»(ص158) و این همآغوشی ِعشق و تن را چه زیبا به تصویر میکشد. گونهای که هیچ اعتراضی را برنمیانگیزد. آشوب (پیش از پرداختن به این بخش شاید لازم باشد مطلبی که صرفن در حد یک اعتقاد شخصی است، عنوان شود. این نگاه بسیار نازلی است که گاهی انتخاب میشود از سوی برخی برای تحلیل یا بررسی یک اثر، جدا کردن جنسیت و برجسته کردن آن. انسان مدرن و شخصیتهای مدرن در آثار هنری انسانهایی واقعی هستند با ضعفها و قدرتهایشان. و اغراق در هر کدام از این جنبهها شخصیت را باورناپذیر میسازد. زن ِفرشته-صفتی که ظاهری زیبا دارد و ذهنی بسیار پیشرو و هنرمند و روشنفکر ودر عین حال مادری نمونه و همسری فداکار و معشوقی جذاب و... آدم ِ داستانی دلبههمزنی میشود! خواه زن خواه مرد. بنابراین گویا بهتر باشد که خوانندهی حرفهای یا منتقد با کنار گذاشتن این نگاه، آثار ادبی را به دو دستهی ضد زن یا ضد مرد و امثال آن طبقهبندی نکند.) زن اثیریای که زاوش از بیبی می سازد، او را به جنونی میرساند که در مهمانی کاکاییها به اوج میرسد. ظاهر امر تشویش زاوش از محیط سطحی و ابلهانهی روشنفکری و هنری آن مهمانی است اما حضور کم رمق بیبی او را به سرحد دیوانهگی میرساند. زاوش ایزدان آدمی است صادق که حسادتاش به ژیرار، علاقهاش به حافظ... و بنابراین واکنشهای او آن قدر رو است که بفهمیم عشق به بیبی، او را به این حال و روز میرساند. گفتن اینها هیچ کدام توجیهای نیست برای واکنشهای زنانه یا مردانه. چرا که زاوش ایزدان آنقدر در بیان عقایدش صریح است که بدون تحلیل و موشکافی میتوان دریافت که نگاه مثبتی به زنان ندارد. -«آدمیزاد و طبیعت هرگز واقعا کوشش نکردند استقلال را به زن یاد بدهند. آن چندتا زنی هم که سعی کردهاند خودشان به خودشان یاد بدهند، به عوض مستقل، هرزه از کار درآمدهاند. یا اصلا بکلی مرد شدهاند. میدانی عزیزم؟ البته همهء مردم روی زمین مستقل مخفی که هستند، ولی درد، درد باز بودن، درد دزدکی زندگی نکردن است.»(ص23) این نگاه او ریشه در ضعف او دارد. برای همین هم بسیار دلنشین مینماید. زاوش قهرمانی است که از نشان دادن پاشنهی پایاش هراسی ندارد. یکی از کابوسهای او را ببینید: -«... با شتابی که در آن دیگر هویتها را تشخیص نمیدهم، پیاپی زنهای دیگری به جای تهمینه پیدا و ناپدید میشوند. بعد میبینم در فضایی بیابعاد، برهنه ایستادهام. و همهی زنها، در یک دایره، کیپ هم، برهنه بر زمین دراز کشیدهاند، و مرا در حلقهی تنگ پاهایشان محاصره کردهاند.»(ص65) اما او(زاوش) نگاه مهربان و بهتری به بقیهی آدمها هم ندارد. از این نظر شباهت زیادی بین او و شخصیتهای آثار سلین مشاهده میشود. طغیان و عصیانی که او را از جامعه میراند به سمت انزوای خودش. این انزوای خودخواسته آرامشی در او پدید میآورد که دوباره با عنصری از جنس همان آدمها به هم میریزد. این عنصر، عنصر آشوبزا است که یا باید در ذهن او نابود شود،(نمونهاش فیلیسای چاه بابل اثر رضا قاسمی است که نه به شکل فیزیکی بلکه با یک سیر بطئی در ذهن مندو نابود میشود اما آثار مخرب یا شاید سازندهاش، برجا میماند. آثاری که به کیفیت آن ارتباط بسته است نه به شخص یا به عنصر آشوبگر) یا باید به شکل فیزیکی، این چنین تلخ و دردناک مثل بیبی از بین برود؛ بماند زیر یک صندوق بار سنگینی که از چرثقیل رها شده و آن اندام نازک اثیری و شکننده له شود. ادامه: رادیو زمانهhttp://zamaaneh.com/literature/2007/05/post_293.html
Sách được viết bởi Bởi: Aleksey Tolstoy
This one I loved. It is by far my favorite in the Carpathians series, as of now. Tempest "Rusti" Trine is the most well-developed heroine we've seen so far this series. The heroines in the previous books have mainly been defined by their over-the-top compassion and gentleness. I found them kind of tedious and uninteresting. Tempest though is spunky and genuinely funny. The dialogue here was much better than in the previous books. Darius as well I found much less overdone than the other heroes. The chemistry between them was strong, with fewer of those excessive descriptions about their feelings.
Sách được viết bởi Bởi: Nhóm dự án mầm non Thỏ Co Co
Other than the part where the guy gets raped up the ass, this book was fabulous. It's one of about three books that has ever brought me to tears in a good way.
Sách được viết bởi Bởi: Rachel Gibson
This is the worst book that I have read cover to cover.
Sách được viết bởi Bởi: Nhã Nam
It was strange & attractive!
Sách được viết bởi Bởi: Huỳnh Mẫn Chi
It seems that this book has, since its release, "... won almost every award bestowed on a first book of fiction...", and having read it, I can see why: there is something haunting about all the different characters contained within these short stories. In addition, Americans, Westerners, anyone without much exposure to the culture of India will find this collection provides a fascinating peek into the Indian psyche, where we observe the interactions of Indians among themselves in India, how immigrant Indians in the U.S. interact with other Indians and/or Americans, and also how foreign these "Americanized" Indians visiting India seem to be to "native" Indians. I would recommend that you read one short story a day, then let the tale run around in your head for the rest of the day: be prepared to be horrified by the living conditions described in A Real Durwan, to be amused by the Christian treasure hunt within a Hindu household in This Blessed House, and to be saddened yet uplifted by the impact of a very old landlady on a young immigrant and his even younger wife in The Third and Final Continent. Be prepared to be haunted. ... and I don't even like short stories! (This was my review posted at FUN WITH DEAD TREES (r.i.p.))
Sách được viết bởi Bởi: Tuluchu
Tight plot, great characters, and good prose.
Người dùng coi những cuốn sách này là thú vị nhất trong năm 2017-2018, ban biên tập của cổng thông tin "Thư viện Sách hướng dẫn" khuyến cáo rằng tất cả các độc giả sẽ làm quen với văn học này.