Asif Jamil từ Morović, Serbia

masifjamil

12/22/2024

Dữ liệu người dùng, đánh giá và đề xuất cho sách

Asif Jamil Sách lại (11)

2018-12-09 07:30

Pokemon Đặc Biệt - Tập 16 Thư viện Sách hướng dẫn

Sách được viết bởi Bởi: Hidenori Kusaka

ممکن است فردا یا همین امروز عصر عقیده ی دیگری داشته باشم ولی در این لحظه با اطمینان خاطر می‌توانم بگویم: شعر حادثه ای است که در زبان روی می‌دهد و در حقیقت گوینده ی شعر با شعر خود عملی در زبان انجام می‌دهد که خواننده میان زبان شعری او و زبان روزمره و عادی، یا به قول ساخت‌گرایان چک: زبان اتوماتیکی، تمایزی احساس می‌کند. این تمایز می‌تواند علل بسیاری داشته باشد، عللی شناخته شده و عللی غیرقابل شناخت. اتفاقاً شعر حقیقی، شعر ادبی، همان شعری ست که علت تمایز آن از زبان مبتذل و معمول، در تمام ساحات، قابل تعلیل و تحلیل نیست. نمونه اش شعر حافظ. شما نمی‌توانید بگویید در زهد من با تو چه سنجد که به یغمای دلم مست و آشفته به خلوتگه راز آمده ای تمایز این زبان از زبان مبتذل روزمره، در توازن دو مصرع و برابری آنها با وزن «فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات» است، که مثلاً در زبان روزمره کسی به صورت موزون سخن نمی‌گوید، و نیز نمی‌توانید بگویید هم آهنگی و تقارن قافیه های راز و ناز در طول غزل و ... است و نیز نمی‌توانید کاربرد تک تک کلمات را که متمایز از زبان روزمره است، دلیل شعریت آن بدانید، و می‌بینید که هیچ استعاره و مجاز و کنایه و تشبیهی هم در آن نیست، هرچه هست در نفس کاربرد زبان است ... یکی از صورت‌گرایان روسی، شعر را «رستاخیز کلمه ها» خوانده است، او درست به قلب حقیقت دست یافته، زیرا در زبان روزمره، کلمات طوری به کار می‌روند که اعتیادی و مرده اند، و به هیچ روی توجه را جلب نمی‌کنند، ولی در شعر، و ای بسا که با مختصر پس و پیش شدن، این مردگان زندگی می‌یابند و یک کلمه که در مرکز مصراع قرار می‌گیرد سبب زندگی تمام کلمات دیگر می‌شود. مثلاً همان تعبیر «چه سنجد» در بیت حافظ، مرکز این رستاخیز است. معلوم نیست چگونه در این بافت، این تعبیر، چنین تشخص و تمایزی یافته است. به طور مبهم می‌توان آن را احساس کرد، اما علت و راز آن را نمی‌توان بیان داشت. منظور کاربرد «با تو چه سنجد» در این مورد خاص است، نه این‌که تصور کنید چنین تعبیری اختراع حافظ است، ادبیات فارسی (نظم و نثر قبل از حافظ) پر است از این تعبیر؛ و شاید بی‌فایده نباشد یادآوری این نکته، که یکی از شاعران بزرگ خودمان نیز، گویا شعر را «رستاخیز کلمات» تلقی می‌کرده است، و عقیده داشته است که این رستاخیز کلمات سبب «حشر معانی» می‌شود، و این تعبیر «حشر معانی» او، خود چشم انداز دیگری است از این مفهوم بیدل! سخنم کارگه حشر معانی‌ست چون غلغله ی صور قیامت کلماتم اگر بپذیریم که مرز «شعر و نا‌شعر» همین رستاخیز کلمه هاست، یعنی تمایز و تشخص بخشیدن به واژه های زبان، آنگاه به این نتیجه خواهیم رسید، که چون «رستاخیز کلمه ها» یا صورت تشخص یافتن آنها در زبان، می‌تواند هم علل و هم صور بسیاری داشته باشد، پس شعر هم می‌تواند تعاریف متعدد، از چشم اندازهای متعدد، داشته باشد. کسی که در تعریف شعر، وزن و قافیه را اساس قرار می‌دهد، درک او از «قیامت کلمه ها» و تمایز زبان شعر، از زبان مبتذل و اتوماتیکی، در حد وجود وزن و قافیه و یا عدم آنهاست. آن‌که فراتر از این می‌رود، و شعر را در کاربرد مجازی زبان تعریف می‌کند، او نیز تمایز یا «قیامت کلمات» را در جا به جا شدن کاربرد آنها می‌داند، و بدین گونه هر کسی از ظن خود «یار» این مفهوم می‌شود. از متن کتاب ا. شربیانی

Người đọc Asif Jamil từ Morović, Serbia

Người dùng coi những cuốn sách này là thú vị nhất trong năm 2017-2018, ban biên tập của cổng thông tin "Thư viện Sách hướng dẫn" khuyến cáo rằng tất cả các độc giả sẽ làm quen với văn học này.